نویسنده : مهدى پورحسین




 

ب. خطر تحریف

به همان مقدار که تفسیر صحیح از عاشورا سازنده، حیات بخش و حرکت آفرین است، برداشت نادرست و منحرف کردن آن از مسیر واقعى مى تواند مخرب و مخدر باشد و حداقل جامعه را بر خلاف هدف امام حسین(ع) دچار رکود و رخوت نماید.
شهید مطهرى به این بخش اهتمام ویژه ورزیده و در خرافه زدایى از نهضت پاک حسینى حساسیت فوق العاده نشان داده است. ایشان معتقد است در پاس داشت قیام کربلا بایدکلید شخصیت امام حسین(ع) را پیدا کرد و آن را اسوه جاوید قرار داد و «کلید شخصیت حسین حماسه است، شور است، عظمت است، صلابت است، شدت است، ایستادگى است، حق پرستى است. »
[28]
و هر امرى که این نهضت اصیل را از مسیر تعیین شده جدا کند انحراف و گمراهى است که یکى از نشانه هاى عقب ماندگى و عدم رشد اجتماع است. ایشان با نگاه به روزگارى که درآن به سر مى برد چنین آفتى را در تفسیر و رویکرد به قیام امام حسین(ع) مشاهده مى کرد و روشن است این خطرى نیست که اینک از آن، کاملاً در امان باشیم:
«واقعه تاریخ کربلا از آن نوع حوادث است که درا ثر عدم رشد اجتماع، مسخ و معکوس شده است، تمام عظمتها و زیباییهایش فراموش شده، حماسه و شور و افتخاراتش محو شده و به جاى آنها زبونى و ضعف و جهالت و نادانى آمده است. این نشانه عدم رشد این ملت است براى حفظ و نگهدارى تاریخ با عظمت و پر افتخار خویش. »
[29]

تحریف و عوامل آن

تحریف یعنى تحریف یا لفظى است یا معنوى. تحریف لفظى آن است که ظاهر یک چیز یا لفظ آن را عوض کنند و تحریف معنوى یعنى . پس تحریف یک حادثه یعنى علل و انگیزه ها و همچنین هدف و منظورهاى آن حادثه چیزى غیر از آنچه هست معرفى شود. عامل تحریف به طور کلّى سه قسم است:
1. عامل عداوت و غرض که از سوى دشمنان صورت مى گیرد؛
2. عامل اسطوره سازى که یک حس اصیل در بشر است؛ 3. عامل دوستى و تمایل که ازسوى نزدیکان و دوستان صورت مى پذیرد.
ریشه تحریف از روى دوستى در نهضت عاشورا این است که عده اى خیال کرده اند چون هدف گریه کردن براى امام حسین(ع) و زنده کردن یاد او است و این هدف مقدس است، از وسیله نامقدس هم مى توان استفاده کرد:
«عده اى آمدند گفتند گریه بر امام حسین ثوابش آنقدر زیاد است که از هر وسیله اى براى اینکار مى شود استفاده کرد...دستگاه امام حسین(ع) از دستگاه دیگران جداست. اگر اینجا دروغ گفتى بخشیده است، جعل کردى، بخشیده است، تحریف کردى بخشیده است...در نتیجه یک افرادى در این قضیه دست به جعل و تحریف زده اند که انسان تعجب مى کند. »
[30]
از دیدگاه شهید مطهرى در حادثه عاشورا، هم تحریف لفظى رخ داده است و هم تحریف معنوى. طبعاً برخى یا بسیارى از مواردى که آن عالم فرزانه به عنوان مصادیق تحریف و جعل بر شمرده اند، در نگاه برخى دیگر، چنین نیست و آن را نمى پذیرند و اساساً از منظرى دیگر به این گونه قضایا مى نگرند ولى نگاه پر دقت و اصولى این عالم وارسته و جامع نگر را باید به دیده عنایت و اهتمام نگریست: «تحریف هاى لفظى از قبیل: داستان لیلى و على اکبر، داستانعروسى قاسم، داستان آب آوردن حضرت ابو الفضل در کودکى براى امام حسین، آمدن زینب در حین احتضار به بالین ابا عبدالله(ع)، عبور اسرا در اربعین از کربلا، عدد مقتولین،هاشم بن عتبه با نیزه هجده ذرعى، روز عاشورا 72 ساعت بود، امام حسین با زىّ شاهان ازمکه خارج شد، بى خبر بودن امام سجاد(ع) از وقایع، افسانه اسب آوردن زینب براى ابا عبدالله و بوسیدن گلوگاه آن حضرت، بیهوش شدن امام سجاد(ع) و امام صادق. »
[31]

تحریف معنوى

چنانکه گفته شد حادثه کربلا هم دچار تحریف لفظى شده است و هم تحریف معنوى اما از آنجایى که تحریف معنوى محتوا را تغییر داده قضیه را مسخ و به کلى واژگون مى کند، خطرناک است و خطرناکتر این که تحریف در اهداف امام حسین(ع) صورت گیرد. ایشان معتقدند دو تحریف معنوى بسیار عجیب و ماهرانه در هدف نهضت حسینى ایجادشده است:
1. یکى از تحریفاتى که در هدف قیام صورت گرفته و به بیان استاد مطهرى تهمت به اباعبدالله حسین(ع) و برگرفته از معتقدات مسیحیت است این است که «حسین بن على قیام کرد که کشته بشود براى این که کفاره گناهان امت باشد، کشته شد براى این که گناهان ما آمرزیده شود. حالا اگر بپرسند آخر این در کجاست؟ خود حسین چنین چیزى گفت؟ پیغمبرگفت؟ امام گفت؟ چنین حرفى را چه کسى گفت؟ مى گوییم ما به این حرفها چه کار داریم؟ امام حسین کشته شد براى این که گناهان ما بخشیده شود. نمى دانیم که این فکر را ما از دنیاى مسیحیت گرفته ایم. ملت مسلمان خیلى چیزها را ندانسته از دنیاى مسیحیت بر ضد اسلام گرفت؛ یکى همین است. »
[32]
این انحراف و تحریف مى تواند هر گناهى را توجیه کند. یعنى شما براى امام حسین گریه کن هر کسى مى خواهى باش، شمر باش، یزید باش، اما گریه کن!
2. «تحریف معنوى دومى که از نظر تفسیر و توجیه حادثه کربلا رخ داد این بود که گفتند مى دانید چرا امام حسین رفت و کشته شد؟ یک دستور خصوصى فقط براى او بود و به او گفتند تو برو و خودت را به کشتن بده. معلوم است، اگر یک چیزى دستور خصوصى باشد، به ما و شما دیگر ارتباط پیدا نمى کند، یعنى قابل پیروى نیست. اگر بگویند حسین چنین کرد و تو چنین بکن مى گوید حسین از یک دستور خصوصى پیروى کرد، به ما مربوط نیست. به دستورات اسلام که دستورات کلى و عمومى است مربوط نیست! آن یک دستور خصوصى مخصوص خودش بود. »
[33]
این در حالى است که امام حسین(ع) یک مکتب عملى براى کسانى که در این شرایط واقع بشوند بوجود آورد. این کلام امام(ع) است که فریاد مى زند «و على الإسلام السلام اذ قد بلیتالامّةُ براعٍ مثل یزید ».
[34] یعنى کسى که مثل یزید باشد، نه فقط یزید، بلکه هر کسى که مثل یزید حاکم اسلامى شود اسلام را محو خواهد کرد. یا آنجایى که مى فرماید «الا ترون انّ الحق لایعمل به و انّ الباطل لا یتناهى عنه لیرغب المؤمن فى لقاء الله محقاً ». وقتى حق عمل نمى شود و کسى از باطل روى گردان نیست، در این شرایط هر مؤمنى، نه فقط امام حسین(ع) بلکه هر مؤمنى باید مرگ را بر زندگى ترجیح دهد.
بنابراین این تحریفات که در هدف صورت پذیرفت اولاً نهضت کربلا را از مکتب بودن و قابل اسوه بودن خارج کرده آن رابه یک امر خصوصى که به دستور خصوصى بوده است تبدیل کرد. ثانیاً به جاى آنکه با برجسته کردن عنصر امر به معروف و نهى از منکر، گناه زدایى کند آن را زمینه اى براى گنه کار سازى درآورده که هر گناهى را توجیه مى کند.
در نگاه شهید مطهرى این دو تحریف که در هدف صورت گرفت طبعاً به فلسفه عزادارى سرایت کرده و آن را نیز منحرف کرده است. عزادارى و نوحه سرایى که سفارش شد تا هر زمینى را کربلا و هر روز را عاشورا سازد به ضد آن بدل شده، نقش سازنده خود را از دست داده و به عادت تبدیل شده است:
«تحریف دیگر، در موضوع دستور ها در باره فلسفه عزادارى است. در اینجا گاهى گفتیم براى تسلى خاطر حضرت زهراست چون ایشان در بهشت همیشه بى تابى مى کنند و هزار و چهار صد سال است آرام ندارند با گریه هاى ما ایشان آرامش پیدا مى کنند! پس آن را یک خدمت خصوصى به حضرت زهرا تلقى کردیم. دوم اینکه به چشم یک آدم نفله شده که حداکثر مقامش این استکه بى تقصیر به دست یک ظالم کشته شد پس باید برایش متأثر بود به امام نگاه کردیم، فکر نکردیم که تنها کسى که نفله نشده و براى هر قطره خون خود ارزش بى نهایت قرار داد او بود. کسى که موجى ایجاد کرد که قرنها کاخهاى ستمگران را لرزاند و مى لرزاند و نامش با آزادى و برابرى و عدالت و توحید و خداپرستى و ترک خودپرستى یکى شده چگونه هدر رفته است؟! ما هدر رفته ایم که عمرى را جز در پستى و نکبت زندگى نکرده و نمى کنیم. »
[35]

ج. رسالت علما مسئولیت مردم

در طول زمان و به خاطر عوامل گوناگون در حادثه عاشورا،
چه در ناحیه اهداف و انگیزه هاى آن و چه در بخش دستاوردها و حتى عزاداریها، تحریفاتى رخ داده است. طبعاً باید با این تحریف ها مبارزه کرد و خرافات را از ساحت این قیام مقدس زدود و معلوم است در این امر هم خواص و علما مسئولند و هم توده مردم؛


از دید شهید مطهرى همه مردم در مقابل تحریفات عاشورا مسئولیت دارند براى اینکه «یک سلسله مسائل است که احتیاج به درس خواندن ندارد...منطق و فلسفه نمى خواهد،فطرت سلیم مى خواهد و فطرت سلیم را هم همه دارند، فطرتشان درک مى کند. »
[36]
بنابراین مردم نباید خیال کنند که فقط گویندگان مسئول هستند و آنها هیچ مسئولیتى ندارند، همه مسئولند براى اینکه اولاً «چیزى که گفتنش حرام است و عموماً یا غالباً استماع و شنیدنش نیز حرام است، مثل غیبت، تهمت، سبّ و دشنام به مؤمن یا اولیاء حق، آواز خوانى به باطل و استهزاء پس اگر دروغ گفتن در روضه و ذکر مصیبت حرام است، شنیدن و استماعآن هم حرام است. ثانیاً خداوند در قرآن مى فرماید: واجتنبوا قول الزور [37]...به طور کلّى عامه مصرف کننده این کالا هستند. اینها اگر این کالا را که غالباً خودشان مى دانند کالاى تقلبى است مصرف نکنند، عرضه کننده، آن را عرضه نمى کند. عیب قضیه این است که عامه حتى مشوّق هم هستند.
[38] »

از این رو این تحریفات منکراتى است که در بازگویى قیام امام حسین(ع) و عزاداریها رسوخ کرده و نهى از منکر واجب است و همه مردم وظیفه دارند با آن مبارزه کنند.
وظیفه دیگرى که به عهده مردم است این که در انتظارات خود از مجالس عزا تجدید نظرکنند؛
«دیگر این تمایلى است که صاحب مجلس ها و مستمعین به گیراندن مجلس دارند، مجلس باید بگیرد و باید کربلا بشود. روضه خوان بیچاره مى بیند که اگر بنا بشود هر چه مى گوید از آن راستها باشد مجلسش نمى گیرد، بعد همین مردم هم دعوتش نمى کنند، ناچار یک چیزى هم اضافه مى کند، این انتظار را مردم باید از سر خودشان بیرون کنند. »
[39]


به بیان استاد شهید مطهرى در مجالس عزادارى دو نقطه ضعف وجود دارد؛ یکى این که مردم مى خواهند جمعیت هر چه بیشتر باشد و اگر جمعیت ازدحام نکند راضى نیستند؛ دوم باید مجلس از جا کنده شده و شور و واویلا بشود. در این موقعیت علما بر سر دو راهى قرار مى گیرند که با آن مبارزه کنند یا نه؟
شهید مطهرى با اشاره به دو نکته یاد شده، و در تأکید بر مسؤولیت عالمان دینى مى گوید:
«حال، این نقطه ضعف مردم عوام است. با این نقطه ضعف چه باید کرد؟...بزرگترین رسالت و وظیفه علما مبارزه با نقاط ضعف اجتماع است. این است که پیغمبر اکرم فرمود: «اذا ظهرتالبدع فى امتى فلیظهر العالم علمه و الّا فعلیه لعنة الله ».
[40] آنجاکه بدعتها و دروغها ظاهرمى شود، آنجا که چیزهایى ظاهر مى شود که در دین نیست، مسائلى پیدا مى شود که من نگفته ام، بر عهده دانایان است که حقایق را بگویند و لو مردم خوششان نمى آید. آن کسى که کتمان مى کند، لعنت خدا بر او باد...وظیفه علما در دوره ختم نبوت مبارزه با تحریف است وخوشبختانه ابزار این کار هم در دست است. »

[41]
نکته حائز اهمیت در اینجا این است که فهم منطق حسینى داراى مراتب مختلف است.اولین مرتبه آن تعلق احساسى و عاطفى است که براى عامه مردم بسیار مفید است و باید هم در بین مردم وجود داشته باشد و اصل طراحى این مرحله در پاسداشت نهضت حسینى بسیار ماهرانه و از روى حکمت بوده است اما قطعاً زمانى این عواطف و احساسات، مفید فائده خواهد بود که در طریقِ عقلانیتِ نهفته در نهضت عاشورا قرار گیرد و به پل ترقى براى دست یابى به فهم مراتب بالاتر این واقعه تبدیل شود و الّا اگر در همین سطح باقى بماند، مخرب خواهد بود. بر علما است که این معارف را از سطح عوامانه فراتر برده و با موانع احتمالى مبارزه کنند. عالمان برجسته اى نیز بوده اند که حقاً در تحریف زدایى از ساحت عاشورا تلاش کرده اند. در دهه هاى اخیر مبارزه و مجاهده عملى حضرت امام خمینى مثال زدنى است. ایشان با تأسى از سرور و سالار کربلا عملاً ثابت کرد که مى توان در تمامى گسترده تاریخ نداى «کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا » را بلند کرد و به رهبر آزادگان جهان اقتدا کرد. شهید بزرگوار مطهرى نیز در مواجهه فکرى با پدیده تحریف عالمانه و دلسوزانه به وظیفه خود عمل کرده است. حال وظیفه دیگر عالمان است که در مقابل بدعت ها قدعلم کنند و با آن به قدر مقدور مبارزه نمایند اگر مردم و علما وظیفه فردى دارند کهدراین زمینه نهى از منکر کنند، مسئولیت نظام اسلامى به عنوان پاسدار ایمان و اعتقادات صحیح و دست آوردهاى اسلام ناب محمدى، بیشتر است چرا که امکانات تبلیغى نظام اسلامى در این زمینه گسترده است، رسانه هاى نظام در این زمینه مسئولیت
مضاعفى دارند و باید در این مسیر به کار گرفته شوند. با این حال اگر به هر دلیل امکانات نظام اسلامى در بدعت زدایى از تفسیر و تبیین قیام پاک عاشورا به کار گرفته نشود لااقل نباید اجازه داد ابزار دامن زدن به این امور شود.
و این مسؤولیتى نیست که ساده بتوان از آن گذشت و با «اما » و «اگر » نادیده گرفت.

پی‌نوشت‌ها:
 

[28]. مجموعه آثار، همان، ص 45.
[29]. همان، ص 616.
[30]. همان، ص 90.
[31]. همان، 606.
[32]. همان، ص 108.
[33]. همان، ص 109.
[34]. مقتل مقرم، ص 146.
[35]. مجموعه آثار، همان، ص 608.
[36]. همان، ص 121.
[37]. سوره حج، آیه 30.
[38]. مجموعه آثار، همان، ص 614.
[39]. همان، ص 72.
[40]. اصول کافى، ج 1، ص 54.
[41]. مجموعه آثار، همان، ص 131.

منبع: فصلنامه حکومت اسلامی شماره 27